logo

کد خبر : 2288
تاریخ خبر : 1402/05/29
و این راه ادامه دارد...
به بهانه چهارمین سالگرد زنده یاد "حاج میثم احمدی"

و این راه ادامه دارد...

روز موعود مهمانان یک‌به‌یک آمدند. زیر آسمانی که آنروز می دانم و نمی دانم چرا پُر از کبوتر بود. کبوترهای بیشمار. غم بر چهره‌ها سنگینی می‌کرد. صندلی‌ها پُر شد و جمعیت موج می‌زد. بغض موج می زد.

حسین احمدی

به گزارش چامه شمال، تا چشمم کار می کرد و رسانه‌ها را می خواندم این خبر نشسته بود در صدر اخبار: "یادواره سرداران و ۶۰ شهید سیدمحله قائمشهر، عصر پنج شنبه ۷ شهریور ۱۳۹۸ با محوریت خادم‌الشهدا حاج‌میثم احمدی در مسجد حجتیه صبوری برگزار می شود." درحالیکه تنها ۱۰ روز از رفتنش می‌گذشت.

برای همگان خبر، تلخ و تکان‌دهنده بود و باورنکردنی. نمی‌شد پذیرفت که حاج‌میثم که تا همین دیروز پابه‌پای بقیه برای برگزاری یادواره حرص و جوش می‌زد، دیگر نیست.

رفقا پژمرده و سردرگم بودند.

نه! مگر می شود؟ می شود میثم در اوج سلامت و جوانی برود؟

می شود بدون او و تبسم‌های شیرینش؟

تکلیف این همه خاطره و دوست داشتن چه می شود؟

مگر می شود این فراق را فهمید و ضجه نزد؟

سوالات تمامی نداشت اما باید ادامه می دادند و یادواره را به سرانجام می رساندند. چون می دانستند حب شهدا برای حاج‌میثم چیز دیگری بود. اولویت بود. اصل بود. اصلا عشق می کرد از مصاحبت با مردان خدا. از یادواره بگیر تا وصیت‌خوانی و زندگینامه و تفحص و راهیان نور.

روز موعود مهمانان یک‌به‌یک آمدند. زیر آسمانی که آنروز می دانم و نمی دانم چرا پُر از کبوتر بود. کبوترهای بیشمار. غم بر چهره‌ها سنگینی می‌کرد. صندلی‌ها پُر شد و جمعیت موج می‌زد. بغض موج می زد.

مجری همان ابتدا از فقدان گفت... از کسی که امور محوله یادواره را تا به آخر به سرانجام رساند انگار که می دانست فرصتش اندک است... از ارادت خاص حاج میثم به شهدا و اینکه این عشق را از زمانی که در مناطق عملیاتی دفاع مقدس حضور پیدا کرد در خود پُررنگ‌تر دید‌... از آن روزها که در "شرهانی" پیکر مطهر شهیدی را تفحص کرد... از آن وقت‌ها که در کلاس روایتگری به دوستانش توصیه داشت حتما وصیت‌نامه شهدا را به دقت بخوانند. آنها گردن ما خیلی حق دارند.

مجری این را هم گفت؛ هرجا صحبت از شهید و شهادت بود، حاج میثم لباس رزم پوشیده و بسیجی‌وار می رفت وسط میدان... از تهیه و تنظیم ویژه‌نامه‌های شهدا گرفته تا تدارکات و کارگری... برایش فرقی نداشت و می‌خواست خادم باشد... خادمِ الشهدا.

احساس می کنم حالا که همولایتی هایش در تدارک برگزاری یادواره شهدای روستای کاورد هستند فراوان جای میثم‌ها خالیست. جای آنها که رهرو و سرباز دین بودند و جای جوانان بی ریا و ادعایی که عاشقانه در این راه حاضری می زدند.

حالا که حاج‌میثم‌ در کنارمان نیست، بیگمان تلنگر این است که باید دست پیمان بدهیم و بکوشیم پرچم ایثار برافراشته بماند. با جان و دل جایش را پُر کنیم تا شرمنده‌ی شهدا نشویم. شرمنده خانواده هایی که هنوز منتظرند فرزندشان از سفر برگردد. شرمنده جانبازانی که روزی هر چه داشتند گذاشتند در طبق اخلاص و شرمنده خانواده هایی که سالهاست دارند هر روز جانانه صبوری می کنند.

انتهای پیام/