رقیه توسلی
۷:۵۵صبح/
به گزارش چامه شمال، پدرم به نان میگفت؛ "جان"... میگفت: صلوات برای سلامتی نانوا یادت باشد.
امروز که پایم به اداره کل غله مازندران باز میشود، اینها را با خود دوره میکنم و حواسم هست کجایم و با کدام فلسفه بزرگ شدهام.
در آخرین روز پاییز آمدم یک روایت روراست و مفید از این روزهای نان بنویسم. از خبازانی که درباره کیفیت و کمیت آرد حرف دارند و دستپختشان مثل همیشه نیست. از خمیرگیران و شاطرهایی که اذعان دارند رضایتمندی مشتری نسبت به کارشان پایین آمده و نانها، رنگ و رخسار سابق را ندارد.
۸:۳۶ صبح/
آقای مدیرکل غله پشتبند جلسهاش، میپذیردمان. اگرچه ساعت مصاحبه اختصاصیمان خیلی مختصر است اما همینکه صدای خلقالله باشیم و جواب مسئولان را بشنویم، شُکر.
جناب جعفری آغاز کلام را گره میزند به نان و میگوید مصرف گندم مازندران ۵۰۰ هزارتن است و جزو استانهایی هستیم که کمتر از ۲۰ درصد نیازمان را تولید میکنیم. که امسال هم از بحث واردات استفاده و ۳۰هزارتن گندم قزاق باکیفیت وارد کردیم.
مدعی است مرغوبترین گندم تحویل کارخانجات آرد و مجموعه نانواییها میشود و طبق آماری که میدهد بهترین گندم وارداتی به استان مازندران و گلستان و خوزستان تعلق دارد. از دستگاههایی که در پروسه تولید نان دخیلند نام میبرد. از دانشگاه علومپزشکی، صمت، استاندارد، فرمانداری. میگوید همه شاخصهای کمی و کیفی آرد را روزانه و هفتگی بررسی میکنند و نمونهگیری آرد و نان به موسسه پژوهشهای غلات فرستاده میشود.
پدرم در جوانی، آسیابان بوده و زیاد پای گپِ جماعت نانوا و مردم معمولی نشسته. میخواهم بگویم غریبه نیستم با فضای خوش و ناخوش آرد. و از کودکی وقتی به نان میگفتیم جان، یعنی که جایگاهش را میشناسیم. متوجهایم وقتی خبازی میافتد به دردودل، سر حکایت از کجا آب میخورد. یعنی که طرف درست ماجرا را باید جُست. رفت دنبال گزارش میدانی و بعد تماشای کفهی سنگین ترازو. کفهی حقیقت.
وسط مصاحبهام ولی مابین صداهای بینابینی جلو میروم. صدای پدرم و آقای مدیر.
جناب ارشد غله دارد توضیح میدهد ما به کارخانهای گندم میدهیم که نانوا از آن آرد خریداری کند و این تصمیم در کارگروه آرد و نان گرفته شده. و در ادامه میگوید اگر با ما مکاتبه شود فلان کارخانه شرایط تولید آرد باکیفیت خبازی را ندارد مطمئن باشید ما به آنها گندم نمیفروشیم و برنامه حمل نمیدهیم. او میگوید ادعا نیست، عملکرد ما در زمان حاضر گندم باکیفیت و آرد باکیفیت است. البته که من نمیگویم اصلا کارخانه بیکیفیت نداریم. من حرف شمای خبرنگار را رد نمیکنم. احتمال خطا وجود دارد.
صدای پدرم میپیچد؛ گندم به گندم توفیر دارد. کشتزار آقاگودرز مرغوب بود. چهارسال که کیسههایش را داد به چرخ من، ممتازی بارش را دیدم. آنقدر خوب بود که از همانجا مستقیم محصولش را میفروخت. میرزافتحعلی و علی بنا و خاله توران خریدار آرد اعلایش بودند. بس که خوراک نانش دندانگیر میشد.
مسئول ارشد غله استان ادامه میدهد: کارشناسان صنایع غذایی و همکاران کنترل کیفی واقعا دغدغه دارند. مثلا وقتهایی من گروه تعامل مجازیمان را چک میکنم میبینم اگر تشخیص دهند گندم سبک است درخواست میدهند گندم قویتری بیاید یا کیفیت آردشان را مدیریت میکنند و اگر جایی نیاز باشد از بهبوددهندهها استفاده میکنند. ما برنامهریزی کردیم و قصد تشویق کارخانه هایی را داریم که بهتر و باکیفیت بالاتری کار میکنند. چون اساسا انتهای نام غله، خدمات بازرگانیست و از دیدگاه ما هر مجموعهای که بتواند نان بهتری به مردم بدهد مورد وثوق است.
او همچنین از سامانه هوشمند نانینو میگوید که عملکرد نانواییها را رصد کرده و بر اساس رعایت ضوابط یا بروز تخلف، سهمیه آرد را افزایش و کاهش میدهد.
یاد نانهای آزاد و دولتی میافتم. که انگار اینروزها قیمت بیشتر هم ترکیب بدِ نان را خوب نمیکند و نجاتش نمیدهد.
حین نُتبرداری از پرسش - پاسخها باز صدای پدرم را میشنوم که از لالوی کلام آقای جعفری درز میکند؛ به نانوا باید مواد اولیه مقبول داد. نانوا شعبدهباز نیست از کلاهش خرگوش دربیاورد. خمیر خوب، محصول آرد و مایه نیکوست. الحمدالله که نانواهای ما اهل عشق و خدمتاند و دستان مهربانی دارند. خبازها را ببینیم. خداقوتشان بگوییم. خصوصا به آن دسته آموزشدیده و بلدکاری که حال مردم شهر با نانهایشان میزان است.
۹:۱۰ صبح/
از آنچه که فکرش را میکردم صاحبخانه مشغلهاش بیشتر است. چون با تیم مطالبهگرمان اواسط گفتوگو خداحافظی میکند تا از جلسه مهم آتیاش جا نماند. چه باک! ما که باید دوباره برگردیم وسط میدان. برویم از نظرات مردمی، عوامل نانواییها و فرمانداری گزارش و مستند تهیه کنیم. باید راهکار بدهیم تا حلقه کمرنگ هماهنگی بینبخشی رنگینتر شود. دارم با این حرفها خودم را قانع میکنم که پرونده نان هنوز باز و مفتوح است که چشمم میافتد به محتویات داخل پلاستیک. همان که جا خوش کرده روی صندلی عقب. به همان قرص نانهایی که نشان مدیرکل غله ندادیم. همانها که دیروز و پریروز از نانواییهای خیابان منتهی به تجن گرفتیم و حالا تلنبار شده روی هم. نانهای بیکیفیت و ضعیفی که همانطور دستنخورده آوردیم برای مرغ و اردک خانه پدری. بس که قیافه و طعم و پخت ندارند. نمیدانم درست است بگویم یا که نه. اصلا مدتیست کارمان همین است. خرید، دورریز. از این بابت هم خیلی عصبانی هستیم و هم خیلی دلمان برای ایام نانهای خوشمزه تنگ شده.
کاش مثل ما روزنامهچیها که وظیفهمان کشف و ورز و صبوری و دوندگی در باب موضوعات متعدد تا حصول به نتیجه است، مدیران هم تکلیف و ماموریتشان مته به خشخاش گذاشتن باشد. اینطور که هرازچندگاهی با آمارهای ارزیابیشده و مثبت بیایند وسط گود. مثلا همین اداره کل غله و خدمات بازرگانی استان مازندران کاری کند این فرآورده غذایی، این سنگک و بربری و تافتون از اُفت کیفیت دربیاید و در اوج باشد. "جان" باشد.
انتهای پیام/