به نام خداوند جان و خرد
سلام
ما یک زن و یک مَردیم
که درِ خانه مان "چامه" را باز کردیم.
آمدیم در معیت شما عزیزِ خواننده، اینجا چراغی روشن کنیم.
البته از بیست و اندی سال پیش تا امروز دستمان روی کلید است.
روی کلیدِ یادداشت، گزارش، مصاحبه و خبر.
آمدیم تا به اندازهی بضاعتمان، نور باشیم. درواقع از وقتی به خاطر داریم، از همان دوران محترم دانشجویی، اولویتمان واکاوی و مطالبه و نقد و شرح و چرایی مسائل بود. تفاوت عمده ای در فرهنگ و سیاست و اقتصاد و جامعه اش نبود. دیدیم سربازیم و باید این سَرِ سرخِ پُرپرسش را ببریم جایی که باید. دیدیم خودکار را دوست داریم. خودمان را رساندیم به دفتر تحریریه. و شدیم آدم دست روی کلید چراغ. شدیم غمخوار ملت. شدیم روزنامهچی.
دیدیم دغدغهی نوشتن داریم. تمنای پُلی که ما و شما را برساند به زلالی وقایع اتفاقیه. خواهان آن که واسطه راستین باشیم. همانها که بزنند به دل رویدادها و زیرلبی یادشان بماند که نون و القلم... دیدیم باید پیک خالق باشیم.
ما دو نفر هستیم که آمدیم اخبار را برسانیم پشت در خانهتان. از خودتانیم. مَحرمیم.
نازنینهای شمالی، سلام.