در مجموع می شود گفت ملالی نیست

در مجموع می شود گفت ملالی نیست

این یادداشت، یک توصیه است خطاب به همکارانِ قلم به دست خودم. که چنانچه به قصد خبر و گزارشی عازم شدید، «چهارقُل» یادتان نرود.

رقیه توسلی

به گزارش چامه شمال، این یادداشت، یک توصیه است خطاب به همکارانِ قلم به دست خودم. که چنانچه به قصد خبر و گزارشی عازم شدید، «چهارقُل» یادتان نرود... از آن رو که هفت خوان رستم است کارمان و هزار پیچ و واپیچ دارد. مثلا شاید قمر در عقرب باشد آن روز. یا احیانا مدیری ناشتایش را نخورده باشد، وزیری اعصابش خسته، فرمانداری عجیب الخلقه و رئیسی با ادبیات زُمخت آمده باشد پای کار. غیب دان که نیستیم ما. باید دست به عصا باشیم و به این هم فکر کنیم شاید وسط مصاحبه، مسول عالیرتبه ای هوس شکستن کاسه کوزه بزند به سرش. بخت و اقبال که نداریم. آنوقت خر بیار و خبرنگار شکسته بسته جمع کن.

مثل همین قصه جدید. داستان خبرنگاری که رئیس فدراسیون کشتی لجوجانه از جلسه اخراجش کرد و اینروزها شده سر تیتر اخبار. شده عین بسته آدامس اکالیپتوسی که بیهوا چپانده باشند توی دهانمان. سرد و بی قند و برونشیت بازکن. قصه صد، دویست و شاید سیصدمین روزنامه نگاری که هتک حرمت می شود. آن هم توی روز روشن و جلوی چشم دوربین ها و پیشگاه مدیران ارشد محافظه کار.

فکر کردید چه؟... همینطور الله بختکی، حرفه مان مُهرِ مشاغل پرخطر خورده؟... نه دیگر!... قرار است ضرب و شتم بشویم... تحقیرمان کنند... جانم برایتان بگوید، ملاقه ملاقه توهین نوش جان بفرماییم... تازه به ما هجوم بیاورند و دیوارمان هم بلند نباشد... بله... خیالتان از این بابت تخت... که آسمان رسانه هر خطّه، همین رنگ است و مازندران و تهران و همدان و اصفهان ندارد و وزیر و مدیر و فرماندار و سلبریتی و نماینده هم سرش نمی شود... چون اساسا حرفه مان مظلوم است و خودمان مظلوم‌ترین.

پس حتماً هر جلسه با خودتان زمزمه کنید:«قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَق»... که کسی از وقایع آینده چه می داند؟ چه می داند مسوولی که می خواهد روبرویش بنشیند، خشن است یا منطقی... دست بزن دارد یا نه... رزمی کار است یا مبادی آداب... اساسا از کجا بداند مصاحبه شونده، عیارش چند است؟

به نظرم گاهی با شغل مقدس مان درد و دل کنیم و زیروبم ها را به زبان بیاوریم. حتما که سبک می شود شانه هایمان. بگویید برای اصلاح و امانتداری و احقاق حق آمده اید اما روح تان را خدشه دار می کنند... انتقاد را تاب نمی آورند... به واقعیت، چشم غُرّه می روند چون صاحب زور و مقام اند و می خواهند به مذاق آنها باشد قلم و تصویر... از بیمه ای که ندارید، بگویید... اینکه عکاس روزمزد و نویسنده حق التحریرید و وضع معیشت تان زرد است... از این که ریاضت کشیدن بلدید و قهرمان های بی مدال ماراتن اید و سال هاست مخلص مردم بوده اید و غرور ندارید و اهل عذرخواهی کردن و احترام گذاشتن اید... اینکه یاد گرفته اید زخم هایتان را خودتان سَرِ صبر بخیه کنید... از سماجت ها و زیربارنرفتن هایتان هم حرف بزنید... از اعتقادات تان... به شغل تان بگویید چقدر خاطرخواهش هستید اگر چه بسیار در باتلاق رفتاری-کلامی مدیران دست و پا زده اید.

به نظرم بد نیست ما هشت هزارنفر همین امروز که باز به یک نفرمان اهانت شد، بشویم یک تن واحد و بنشینیم پشت لپ تاپ و واژه "خبرنگار" را تایپ کنیم. بنویسیم: به نام خدایی که از آب روان، جاری تر است... بنویسیم: بی خیال نشیب و فرازها... ما پُل ایم... و پُل، صبور است... هر روز صبور است... و کاری جز انتقال حقانیت ندارد... چه باک از بی نزاکتی و بی هنری هزار رئیس و شهردار و فرماندار و وزیر و نماینده عجیب الخلقه!... و چه پروا از جاهلان که دوستان فراوانند!

انتهای پیام/


ارسال دیدگاه

  • سید حسینعلی تقوی خبرنگار مازندران ، ارسال شده در 1402/02/09 11:28

    سلام همکار ارجمند! اگر آن هنگام که حد اقل در دوره خودمان ، حسین تان یا بهتر بگویم حسین مان را در شهر آری شهر قائم آل محمد ص هتک حرمت می کردند همگی تنی واحد شده و از رسالت خود دفاع می کردیم امروز چنین نمی شد، امروز گستاخانه بر حریملن اهانت نمی شد! خبرنگار رسالت خود را از انبیاء به ارث برده، خبرنگار همچون زینب کبری س زخم بر جسم و دل می خورد، اما رسالتش را رها نمی کند.

  • بهروز ، ارسال شده در 1402/02/10 20:34

    سفارشی ... برسد به فدراسیون کشتی، به دست جناب دبیر ... که در لا به لای نمازهای مستحبی ش، در میانه ی جلسه های کاری ... بخواند ... شاید کمی متنبه شود. شاید، کمی! و نه بیش!