از سقوطی تلخ تا پرواز دوباره امید
"جام امید" بزرگترین گعده رسانه‌ای کشور برای دومین بار برگزار شد؛

از سقوطی تلخ تا پرواز دوباره امید

در انتهای آبان به جام ۳۶ ساعته امید دعوت شدیم تا در معیت خبرنگاران کرد، لُر، گیلک، بلوچ، آذری و ترکمن رویدادی ملی را در پایتخت تجربه کنیم.

حسین احمدی

به گزارش چامه شمال، "جام رسانه‌ای امید" با پشتِ سر گذاشتن چند ایستگاه به توقفگاه پایتخت رسید تا خبرنگاران رسانه‌های گروهی را به یک دورهمی رسانه‌ای دعوت کند.

جام امیدِ پارسال به دلمان ننشست و نحوه برگزاری رقابت رو منصفانه ندیدیم. بخش محتوا در داوری‌های سال‌گذشته نادیده گرفته شده بود و همه نگاه‌ها معطوف به "هشتک" و "کلیک" بود درحالیکه که نبض رسانه، قلم است و لاغیر. گویا متولیان امر وعده دادند که دومین جام امید، محتوا محور هم باشد و قلم در صدر بنشیند.

از یک بُعد دیگر هم جام امید سال قبل مکدرمان کرد؛ در راه بازگشت به مازندران بودیم که رادیو اتومبیل خبر از سقوط سخت جناب رئیس‌جمهور داد. ما که پیشترها از این دست سقوط‌ها را در مازندران تجریه و رویت کرده بودیم، دلمان هُرّی ریخت. می‌دانستیم که خبر‌های ناخوشایند در راه است.

آن روز جمهورِ شهید را از دست دادیم و خاطره جام امیدمان خاکستری شد. اما باور داشتیم که انقلاب راهش را خواهد رفت، همان‌گونه که در نبودِ شهیدان رجایی و باهنر، مسیرش را مستحکم‌تر پیمود و نبودشان خللی در اداره کشور ایجاد نکرد

در دومین جام امید، سالن همایش‌های شهید فخری‌زاده اردوگاه الزهرا تهران مقصد است. در بدو ورود با تعداد کثیری خبرنگار مواجه شدیم که برای تولید سر از پا نمی‌شناختند. هر چند این جنس از تلاش را در دیارمان دیده بودیم اما این تقلا، جریان ناب‌تری داشت.

از ابتدای امر پیداست که جام امید امسال مهیّاتر است و گویا دست‌اندرکاران تمام همت‌شان را گذاشتند تا نقیصه‌ها را رفع و این جام را ماندگارتر کنند.

مسئولین و تولیدکنندگان ملی یک به یک به روی صحنه آمدند و از موفقیت‌ها گفتند و ما تُندتُند ویس گرفتیم و تایپ کردیم.

خبرها که زائیده شدند، اینترنت را تست کردیم، گویا امسال با پارسال توفیر دارد. دیگر کُند، لاک‌پشتی و حرص‌آور‌ نیست.

خبرنگاران را سوژه می‌کنیم و پای صحبت‌های اهالی خبر می‌نشینیم. همگی در تکاپو هستند و حضور دوربین را متوجه نمی‌شوند.

خبرنگاران کرمانی و خوزستانی از سرعت اینترنت رضایت داشتند. از امید می‌گفتند و رسانه... از این گردهمایی بزرگ... از جامی که امید را در دلِ رسانه زنده کرد.

می‌گفتند که جام رسانه‌ای امید، ایده جالبی را به نمایش گذاشت و نشان داد که می‌شود با ابتکار نو و خلاقانه، رسانه‌ها را پای کار آورد و رونق را رقم زد.

تاکید کردند که این روزها که بمباران شبکه‌های معاند، خاموشی ندارد برگزاری برنامه‌هایی از این دست راهگشاست و رسانه‌ها را از سکون و خمودی خارج می‌کند.

خودمان را دیدم... گویا خبرنگار مازنی همان خبرنگار کرمانی‌ است، همان شیرازی و یا خراسانی‌. دغدغه‌ها، رویکردها و تلاش‌ها یکی است.

عقربه‌ها ساعت ۱۹ را نشان می‌دهند، باطری‌ها قرمز شده‌ و انرژی‌ها فروکش کرده است اما سالن همایش همچنان هیاهو دارد. گویا آخرین ساعت‌های تولید است. برخی تب و تاب دارند و برخی ابزارشان را جمع می‌کنند. گویا به پایان روز اول رویداد نزدیک می‌شویم.

۱۲ ساعت از جام مانده است. استرس و دلهره موج می‌زند. همه در انتظار ۲۸ آبان هستند تا ماحصل کارشان را ببینند. ببینند که جزو برترین‌ها هستند یا خیر.

هشتک می‌زنم #امید_مازندران و #پیشرفت_ایران. می‌خواهم یادداشتم را روانه فضای مجازی کنم که تصویر شهید محمدرضا ذاکریان شهید شاخص رسانه مازندران از مقابلم می‌گذرد. مستندساز شهیدی که پس از ۴ دهه همچنان جاویدالاثر است. دوباره هشتک می‌زنم #مازندران_شهید_محمدرضا_ذاکریان.

انتهای پیام/

#امید_مازندران

#پیشرفت_ایران

تصاویر خبر


ارسال دیدگاه