"خادم الشهدا" برازنده توست
به بهانه چهارمین سالگرد زنده یاد "حاج میثم احمدی"

"خادم الشهدا" برازنده توست

این منش همیشگی حاج میثم بود. هر موضوع و بحث عقیدتی و انقلابی را با نیت خالصانه و بدون منیت، با رفتار و منش شهدا مقایسه می کرد.

امیر(علیرضا) احمدی

به گزارش چامه شمال، یک ساعت و نیم که از ساری دور شدیم، توقفی کوتاه در تِلمادره کردیم.

با اینکه ظهر همان روز جلسه بررسی تاسیس پایگاه بسیج کاورد قطعی شده بود ولی تا تلفنی درباره موضوع صحبت کردیم، علیرغم مشغله های زیادی که داشت با اشتیاق گفت بعد از ساعت اداری منم میام بریم شهمیرزاد. بسیار علاقمند بود که قدمی در راه اندازی پایگاه بسیج کاورد بردارد.

قبلاً چندین بار باهم دو نفری همسفر شده بودیم‌ ولی آن روز فرصت تصمیم گرفتن برای حرکت خیلی کم بود. یادم هست که بهش گفتم: میثم! فکر نمی کردم با این همه مشغله بیایی. خندید و گفت: هنوز به سهم خودمون کاری برای شهدا و انقلاب نکردیم.

گفتم: منو بگی آره، اما تو سالهاست که توی بسیج فعالیت داری و هر سال در یادواره شهدای سیدمحله مسئولیت می پذیری و پای ثابت برنامه هاش هستی.

 توی گروه تفحص شهدا بودی و چند ماه با خاک و خاطره شهدا شب و روزت را سپری کردی و با شهدای گمنام مانوس بودی. کارهای زیادی کردی و همه جوره داری وقت میذاری.

با صداقت همیشگی اش گفت: اگر این کارهامون رو با کاری که شهدا کردند مقایسه کنیم می بینیم که هیچ کاری نکردیم!

این منش همیشگی حاج میثم بود. هر موضوع و بحث عقیدتی و انقلابی را با نیت خالصانه و بدون منیت، با رفتار و منش شهدا مقایسه می کرد.

وقتی از جلسه شهمیرزاد برمی گشتیم برای نماز مغرب دوباره تِلمادره توقف کردیم. به اصرار و اجبار نماز مغرب و عشا رو بهش اقتدا کردم. بعد از نماز به شوخی زدم روی کتفش و آروم زیر گوشش گفتم: حاج آقا التماس دعا! خدا مریدات را زیاد کنه!

 با همون حیای همیشگی که توی نگاهش موج می زد، با لبخند ریز و پُر از متانت اش سکوت کرد و به عنوان گله گی از اینکه به اجبار جلو ایستاده، سرش را تکان داد.

حاج میثم حقیقتاً یک بسیجی مخلص و نمونه ی کم نظیری از ارادت عاشقانه به شهدا و الگوی ولایتمداری و انقلابی ماندن بود. و هر چه بیشتر از عمر پاکش می گذشت، بیش از پیش مسلک و مرام شهدا در زندگی و منش و رفتارش دیده می شد.

آخرین روزهای زندگی اش مصادف شده بود با برگزاری یادواره شهدای سیدمحله قائمشهر. قبل از رفتن به آخرین سفرش، امور محوله و مسئولیت های دشوار در ستاد یادواره را زودتر از همیشه، تمام و کمال انجام داد.

به معنای واقعی، الگوی زندگی اش شهدا بودند و همواره به خاطر عشق و ارادت خالصانه اش به شهدا، سخت ترین کارها و مسئولیت ها را در یادواره ها - بی حرف و منت - می پذیرفت و به بهترین شکل انجام می داد.

عشق او به همنشینی و قرابت با شهدا تا آنجا بود که عضو گروه تفحص شهدا در منطقه شرهانی شد که البته با اتفاقی عجیب برای او و عنایتی خاص از سوی شهدا همراه بود.

خاطرم هست با پیگیری هایی که داشت روزی به من گفت یک دوره آموزش روایتگری شهدای دفاع مقدس در سپاه ساری تشکیل شده و می خواهد اسم‌ هر دو نفرمان را برای شرکت در آن کلاس بنویسد. میثم با اشتیاق در آن دوره هم شرکت کرد و حتی در آنجا با اخلاق و رفتارش  مابین بچه ها محبوب و متمایز بود.

باور و ایمان حاج میثم به منش و مرام شهدا در کلام نبود و در تمام ابعاد زندگی و رفتار و اخلاق او جریان داشت. او حقیقتاً لایق لقب "خادم الشهدا" بود!

روح بلندش با سید و سالار شهیدان علیه السلام و با شهدای والامقام بسیجی محشور و راهش پر رهرو باد.

انتهای پیام/


ارسال دیدگاه