بوی عطر خُتن و نرگس و ریحان آمد

بوی عطر خُتن و نرگس و ریحان آمد

شال و کلاه کرده ایم تا چلچراغِ جمکران... تا سایه سارِ قُم... تا با هر زبانی که بلدیم از نیمه شعبان بگوییم... از زادروز صاحب زمین و زمان... از شما امام آخر دنیا!

به گزارش چامه، آمده ایم بگوییم تمام شهر باران می بارد و چشم عاشقان پیر، منتظر است... بگوییم این ثانیه ها شمار ندارد طپش قلب مان... این ثانیه ها که نگاهمان مانده پیش ریسه های رنگی کوی و گذر... این ثانیه ها که رو به جمکران و کربلا می ایستیم و فقط اشک ها متکلم وحده اند.

عرض کنیم خدمت تان که راه درازی آمده ایم با شرم... با روز و شب هایی که سرِ حرف را با «السلام علیک» ها باز کردیم و حجاب ها، عیان نشد... آخرین نیمه ی شعبان نشد... و آنوقت باز شما را تمنا کنیم و بگوییم آقاجان، جهان چراغان است و چشم به راهیم... که عطش مان را می دانید... تمام فقر و اشتیاق مان را.

بگوییم شال و کلاه کرده ایم تا قبله ی «ابوالقاسم»... تا شما... تا نور... آمده ایم این بار عاشقانه ی "اللهم کن لولیک الحجة بن الحسن" را اینجا سر دهیم... نه یک بار، هزاران بار بخوانیم السلام علیک مهدی مظلوم فاطمه. السلام علیک عادل فی الارض. السلام علیک محبوب سامع.

که پای مولودی و شیرینی و عید، شما را دعا کنیم برای رهایی تاریخ... آمده ایم اینجا در قُم، با هر زبانی که بلدیم از نیمه شعبان بگوییم... از میلاد و هجرت و ظهور... از شما امام مهربان حاضر صبور... از روزشماری که نوبت بهار باشد و بس... نه همین بهار بعد از زمستان، نه... بهاری که چشم به راهش مانده باشند عالم و آدم... بهار فرج.

آمده ایم جمکران، آقاجان... خیلی خسته و چشم براه... خیلی امیدوار... تا در گوش ساعت ها، باز "یا بقیة الله" زمزمه کنیم... می خواهیم ابر باشیم... می خواهیم بخندیم و اشک بریزیم و دعا بخوانیم... می خواهیم کنجی بایستیم و دنیا اگر همراهی کند، آنقدر سکوت پیشه کنیم تا صدای پای مولای آخرین مان شنیده شود... صدای او که از پس هزار و چهارصد سال غیبت مان می آید.

رقیه توسلی


ارسال دیدگاه