اُمید به وقتِ اردیبهشت
روایتی از بزرگترین گعده رسانه‌ای کشور؛

اُمید به وقتِ اردیبهشت

در انتهای اردیبهشت به جام ۳۶ ساعته امید دعوت شدیم تا در معیت خبرنگاران کرد، لُر، گیلک، بلوچ، آذری و ترکمن رویدادی ملی را در پایتخت تجربه کنیم.

حسین احمدی

به گزارش چامه شمال، "جام رسانه‌ای امید" با پشتِ سر گذاشتن چند ایستگاه به توقفگاه پایتخت رسید تا خبرنگاران رسانه‌های گروهی را به یک دورهمی رسانه‌ای دعوت کند.

جام رسانه‌ای امید را در سواحل خزر مزه مزه کردیم و راهی کارخانه‌های "آکام پروفیل" تولیدکننده لوله و پروفیل از ورق فولادی و "آورتا" تولیدکننده در و پنجره یو پی وی سی شدیم.

دو کارخانه مذکور، خط تولیدشان را برای خبرنگاران مازنی به نمایش گذاشتند و نشان دادند کارگران ایرانی پای‌کارند تا کشور عزیزمان پُر از رونق و تولید باشد.

سر و صداهای ناهنجار، دود مشمئزکننده و سرما امان‌مان را بُرید اما خاطرجمع بودیم لختی بیشتر در فضای تولید نمی‌مانیم ولی غصّه کارگران، غصّه‌دارمان کرد.

گردِ مدیران واحدهای تولیدی حلقه زدیم تا حرف‌هایشان را بشنویم و راوی باشیم. معضلاتی که در صنایع دیگر بارها مرور کرده بودیم. دردهایی که ماهیت‌شان یکی است و از عدم حمایت از تولید می‌گوید... از موانع تولید، عدم همراهی بانک‌ها، نبود سرمایه در گردش، کمبود کارگر و...

کارگران این دو واحد تولیدی در مصاحبه با ما، اندک گلایه‌ای از پایین بودن دستمزدشان داشتند اما جانانه، زمستان را تاب می‌آورند تا خط تولید سرپا بماند. همین کارگران ایرانی که موجب افتخارمان هستند و کیفوریم از همت‌شان.

هرچند خود، کارگری در عرصه تولید محتوا و رسانه هستم و با دردهای این قشر بیگانه نیستم اما سر تعظیم در برابر سختی‌ها و تلاش‌های این قشر ارجمند فرود می‌آورم و به خود می‌بالم که وطنم جهادگرانی اینچنینی دارد. آنانی که در خطِ مقدم تولید می‌جنگند و خم به ابرو نمی‌آورند.

در انتهای اردیبهشت به جام ۳۶ ساعته امید دعوت شدیم تا این بار در معیت خبرنگاران کرد، لُر، گیلک، بلوچ، آذری و ترکمن رویدادی ملی را در پایتخت تجربه کنیم.

سالن همایش‌های دانشگاه انقلاب تهران مقصد بود. در بدو ورود با تعداد کثیری خبرنگار مواجه شدیم که برای تولید سر از پا نمی‌شناختند. هر چند این جنس از تلاش را در دیارمان دیده بودیم اما این تقلا، جریان ناب‌تری داشت.

مسئولین و تولیدکنندگان ملی یک به یک به روی صحنه آمدند و از موفقیت‌ها گفتند و ما تُندتُند ویس گرفتیم و تایپ کردیم.

خبرها که زائیده شدند، اینترنت را تست کردیم، گویا پایتخت با ساری توفیری ندارد. کُند، لاک‌پشتی و حرص‌آور‌.

دوربین را روی استپلر قرار می‌دهیم تا حواس‌مان از روی اینترنت قِل بخورد به سمتی دیگر‌.

خبرنگاران را سوژه کردیم و پای صحبت‌های اهالی خبر نشستیم. همگی در تکاپو بودند و حضور دوربین را متوجه نمی‌شدند.

خبرنگاران اصفهانی و خوزستانی گلایه‌ای مشابه داشتند از سرعت اینترنت اما لبخندشان فروکش نمی‌کرد. از امید می‌گفتند و رسانه... از این گردهمایی بزرگ... از جامی که امید را در دلِ رسانه زنده کرد.

گفتند که جام رسانه‌ای امید، ایده جالبی را به نمایش گذاشت و نشان داد که می‌شود با ابتکار نو و خلاقانه، رسانه‌ها را پای کار آورد و رونق را رقم زد.

تاکید کردند که این روزها که بمباران شبکه‌های معاند، خاموشی ندارد برگزاری برنامه‌هایی از این دست راهگشاست و رسانه‌ها را از سکون و خمودی خارج می‌کند.

خودمان را دیدم... گویا خبرنگار مازنی همان خبرنگار کرمانی‌ است، همان شیرازی و یا خراسانی‌. دغدغه‌ها، رویکردها و تلاش‌ها یکی است.

عقربه‌ها ساعت ۱۹ را نشان می‌دهند، باطری‌ها قرمز شده‌ و انرژی‌ها فروکش کرده است اما سالن همایش همچنان هیاهو دارد. گویا آخرین ساعت‌های تولید است. برخی تب و تاب دارند و برخی ابزارشان را جمع می‌کنند. گویا به پایان روز اول رویداد نزدیک می‌شویم.

۱۲ ساعت از جام مانده است. استرس و دلهره موج می‌زند. همه در انتظار ۳۰ اردیبهشت هستند تا ماحصل کارشان را ببینند. ببینند که جزو برترین‌ها هستند یا خیر.

هشتک می‌زنم #جام_رسانه_ای_امید. می‌خواهم یادداشتم را روانه فضای مجازی کنم که تصویر شهید هادی باغبانی شهید شاخص رسانه مازندران از مقابم می‌گذرد. دوباره هشتک می‌زنم #مازندران۱_شهید_هادی_باغبانی.

انتهای پیام/

#جام_رسانه_ای_امید

#مازندران۱_شهید_هادی_باغبانی


ارسال دیدگاه