رقیه توسلی
به گزارش چامه شمال، یک/ از تابلوی روستای "شرفدارکلا" تا تابلوی دانشگاه "نوین دانش" آنچنان که باید راهی نیست. شاید قدِّ چند خاطره شیرین.
به طرفهالعینی میرسیم. ساعت هشت و نیم صبح است. بمناسبت روز دانشجو، نشست خبری ترتیب دادهاند اینجا. اینجا که نیمی طبیعت است و نیمی تمدن و سازه و ساختمان. اینجا که حرف اول را اکسیژن میزند و صدای خوش پرندهای که نمیشناسمش. اینجا که عزیزانی عهدهدار اشاعه دانش و اندیشهاند و عدهای طالب دانایی.
دمی پای درختان زیتون محوطه دانشگاه میایستم به تماشا که بیخبر، سفر اتفاق میافتد. سفر در زمان. جوری که دیگر نمیفهمم در اکنونم یا ماضی. دانشجویم یا آن که میخواهد پای گفتوگوی دستاندرکاران علم بنشیند.
ناگهان سرم مملو از واحدهای درسی، اساتید مجرب، همترمیها، ساعات کلاس و امتحانات میشود. میشوم همان دانشجوی جدیدالورودی که رویاهای دورودراز داشت و میخواست کاشف و مفید باشد. میروم به هیجده سالگی. پیش دخترکی که ذوق کارت دانشجویی و کتاب فلسفه و منطق و ادبیات عربِ تویِ کیفش را داشت. یکی از همان هزاران داوطلبی که شاخ غول را شکسته و نشسته توی کلاس دکتر شفیعی کدکنی. همان که دنیایش گاهی میشد به کوچکی بوفه و سلف و گاهی به بزرگی امپراطوری ناپلئون بناپارت. همان که شاهنامه و کلیلهودمنه همیشه خدا پَر شالش بود. همان که با شوق عمیق به پرسندهها میگفت دانشجوست. همان که دل در گرو کلاسهای فوق برنامه داشت و دنبال جواب سوالاتش تا چین و ماچین میرفت.
لبخند میزنم. نمیدانم به کجا، به کدام خاطره، به چه کسی؟ اما میدانم باید برگردم به زمان حال و وارد ساختمان آجری رنگ دانشگاه "نوین دانش" ساری بشوم. چراکه مطمئنم امروز و دیروز ندارد و حال همهی ما با خواندن و دانستن خوبتر میشود.
دو/
"دکتر زکیه تلمادرهای" و تیم همراهش میزبان مایند. رئیس دانشگاه نوین دانش. او اولویتها و دغدغههایش را مطرح میکند. نمینویسم. گوش میکنم. دلم میخواهد ببینم عطر دانشگاه و میز و صندلی آیا هنوز همان است که بود؟ یا تکنولوژی و امثالهم کار خودشان را کردهاند و سال ۱۴۰۴ با هشتاد و هفتاد توفیر یافته.
خانم دکتر از جایگاه حمایتی وزارت علوم نسبت به دانشگاه میگوید. از سیستم آموزشیشان که تلاش دارد دنیای جدید را ببیند. از سرفصلهای تازه و از اهمیت دانشگاه که به اعتقادش خلاصه میشود در اساتید بادانش و دانشجویان پویا.
در ادامه هم اشاره دارد که وزارت علوم باید بداند موسسات غیردولتی بازوان آنها هستند. از دانشگاههای مطرح هاروارد، استنفورد، پنسیلوانیا هم اسم به میان میآورد که غیردولتی هستند و این تفکر و ایده است که شخصیت میدهد و در تربیت دانشجویان باکیفیت و باسواد و فرهیخته و فهیم دخیل است.
توضیح میدهد این مرکز فعالیت رسمی خود را از سال ۱۳۸۱ آغاز کرده و هم اکنون دارای ۳۱ رشته فعال شامل ۸ رشته کارشناسی ارشد، ۱۷ رشته کارشناسی و ۶ رشته کاردانیست. که ۵۰۰ دانشجو درحال تحصیل و ۲هزار نفر ظرفیت دارد.
دکتر تلمادرهای درباره پیوند دانشگاه و صنعت و آموزشهای قراردادی و توسعه مهارتهای تخصصی هم میگوید. اینکه در این دانشگاه دورههای کوتاهمدت و بلندمدت مهارتآموزی اجرا شده و همین به نوبه خود سطح آموزش و فرهنگ و توانمندسازی را ارتقا میدهد.
در روند مصاحبه علیرضا کلانتری از اعضای هیئت موسس و ابوالفضل لطفی عضو هیئت علمی ورود کرده و درباب این مرکز دانشگاهی آمار و اطلاعات میدهند. و خانم مدیر هم جا نمیاندازد که به انرژی ناب و آرامش فضای این موسسه آموزشی بپردازد. و از لطف خاص این دشت یک هکتاری بگوید که دانشگاهشان را تویش علم کردهاند.
همانطور که پشت هم ویس میگیرم به خودم میگویم واقعا علم حرمت دارد و فلسفه آموختن و بسیار آموختن شاید این است که یک روز هم نباید از تحصیل و یادگیری غافل ماند. حالا دیگر فرقی نمیکند دانشجو باشیم یا غیردانشجو. همینکه انسانیم باید هرروز بیاموزیم، همینکه آدمیزادیم کفایت میکند.
سه/
در آغاز نشست، جمعی از خبرنگاران به محض مطالعه تراکت پذیرش دانشجو، علاقمند به شرکت در رشته مدیریت رسانه شدند اما من، فردِ متمایزِ گروه بودم. شاید به این دلیل که قریب بیست و خردهای سال است که فکر میکنم دانشجو، خام و در مسیرم و هرگز از چتر حمایت وزارت علوم بیرون نیامدهام.
نمیدانم چرا پایان این یادداشت دوست دارم یواشکی درِ گوشتان بگویم اگر در خانواده و اقوامتان، دانشجویی دارید بروید کار را دربیاورید و همین ته پاییز، همین شانزده آذر خوشحالش کنید. هرطور که وسعتان اجازه میدهد؛ با پیامی، هدیهای، التفاتی. بگذارید کیفور شوند و فکر کنند برای خودشان نیمایی هستند در یوش.
انتهای پیام/
زکیه ، ارسال شده در 1404/09/14 11:00
توفیق خدا بدرقه راهتان